☕ کــــافه پیـــاده رو

صاف بایست و لبخند بزن.بگذار مردم نگران لبخندزدنت باشند...چه گوارا ☭

☕ کــــافه پیـــاده رو

صاف بایست و لبخند بزن.بگذار مردم نگران لبخندزدنت باشند...چه گوارا ☭

دکتر شما که درد مرا درک میکنید/دکتر شما که..آخ...شما که..که دکترید...!

                                                       عکسی یافت نشد...

خوب شد رفتی دکتر.اینجا جای تو نبود.آنجا فکر کنم تو را بهتر بفهمند. میدانم که احتمال دارد کتاب هایت را آنجا چاپ کنی. کار خوبی میکنی. اینجا به شعر بها نمی دهند. شاعر بودن را کار احمقانه ای میدانند و شاعر ها را بی کار ترین موجودات زمین...مثل مامان که در دورانی وقتی می فهمید شعر میگویم؛ میگفت مگه تو درس نداری؟! .میدانم آنجا هم بهشت نیست ولی خب...

با تو صادقم دکتر.حالم خوب نیست و میدانی چرا.گمان میکنم حال هیچکس خوب نیست دکتر. تا آنجا که یادم می آید امسال باید اولین عیدی باشد که در وطنت نیستی.در وطن هم خبری نیست دکتر.خیابان ها شلوغ اند. توی تنگ های کنار خیابان ماهی های بدبخت شنا می کنند.پول، دست یک سری آدم های خاص است.نوازنده های قهار، کنار خیابان گدایی میکنند. دست کمتر کسی کیسه ی خرید است.آجیل ها در مغازه ها دست نخورده اند.بعید می دانم خیلی هم دست بخورند دکتر!باباهای کمی هستند که عید را دوست داشته باشند هنوز...اینجا برای ممنوع کردن سگ گردانی توی مجلس جلسه تشکیل می دهند دکتر! به خاطر این است که تمام مشکلات اساسی وطن حل شده و حالا عالیجنابان دارند به آن ریزه میزه هایش میپردازند که وضعیت گل و بلبل موجود در جامعه به سبزه نیز آراسته شود! اگر به اینها بگویی که به ولله سگ ها شرف دارند به بعضی آدم ها ، آدم را از غده  ی هیپوفیزش دار میرنند. هنوز یادم نرفته که دایی مهسا که داشت فوق لیسانس برقش را می گرفت ، در بعد از ظهر یک روز کاری ، در مکانی که بغلش تابلوی کارگران مشغول کارند گذاشته بودند ، از بالای داربست افتاد و یک میلگرد از شکمش رفت تو و از آن طرفش در آمد و در جا مرد. حالا اینکه فوق لیسانس برق بالای داربست چه میکرده الله اعلم!! الان مشکل ما کنسرت های موسیقی توی دانشگاه هاست که به حول قوه ی الهی عزیزان دست به کار شده و ممنوعش کردند.دانشگاه که جای این قرتی بازی ها نیست!

استادهای قهاری شده ایم در پاک کردن صورت مسئله، دکتر...گاهی حس میکنم مردم کوچه و بازار همین الان همگی دارند از تماشای یک  فیلم سوپر درجه یک بر میگردند.به قدری که حشری اند و انگار از هر فرصتی که دستشان می آید میخواهند استفاده کنند.همه شاید مقصریم دکتر. من میتوانم مقصر بودن بشریت را به بشریت اثبات کنم اما نمیتوانم یک نفر را از مقصر بودن تبرئه کنم....سن فاحشگی به 12 سال هم رسید و سریع با خفه کردن آمارگیر ها صورت مسئله پاک شد.از جنبه ی شغلی این عمل خیلی کم شده دکتر!! خیلی از فاحشه ها پول هم نمی گیرند حتی که مثلا بخواهیم کارشان را توجیح کنیم! نمیدانم مونث های این سرزمین چرا به این حد رسیده اند. نمیدانم مذکر های این سرزمین چرا به این حد رسیده اند.من خیلی حرف قلمبه زدن بلد نیستم دکتر.تحلیلگر مسائل اجتماعی یا سیاست مدار یا آدم حسابی هم نیستم.فقط دارم توی مرز های یک گربه ی نشسته زندگی میکنم و  تا حد زیادی به خودم حق میدهم که وقتی می بینم رابطه ی جنسی و مسائل پیرامون آن در 99 درصد مواقع حرف اول هم نگویم، حرف دوم یا سوم را قطعا میزند ، وقتی می بینم روان کمتر کسی تا حدی سالم است ، وقتی آدم های با اراده برای همیشه مرده اند ، بگویم که جامعه ی مریضی هستیم.که ناخوشیم. که اگر شکل و شمایل  غالبا شیک قضیه را در نظر نگیریم ، باطن همه چیزمان درد دارد. انگار که وسط درد به دنیا آمده باشیم. وسط آدم هایی که امید شان را نه فقط به مقطعی که درآن هستند ، بلکه به زندگی از دست داده اند...

بگذریم دکتر...ببخش که هی درد می نویسم.فعلا دستم برای نوشتن از چیز های دیگر فلج است. منتظر شعر های جدیدت هستم دکتر. با جان و دل...